سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه اصلی پیام‌رسان پارسی بلاگ پست الکترونیک درباره اوقات شرعی

92/1/12
11:39 ص

کی می رسد به شاخه ی ما دست چیدنت

ای مرگ ای که می بریم با رسیدنت


سیرم اگرچه از عطش زندگی ولی

مشتاق سر رسیدن وقت چشیدنت


با یک سرنگ خالی و یا یک تفنگ پر

یک روز میرسد که بیایم به دیدنت


کنجی نشسته ام که بیایی به باغ ما

تاکی رسد به شاخه ی ما دست چیدنت


91/7/27
9:19 ع

مداح میخواند.

و من تو راجست وجومیکردم.

گاه درنقش ونگار های سقف و گاه در گل های قالی!

عجب حکایت تلخیست قصه ی من و تو.

شیطان اینجا هم من و تو را از هم دور میکند.

دیگربااین حرف هانمیشود.

باید امروز بیایی که دلم را نبرند.

عزیزٌ علىَّ که نیایی


91/7/10
10:53 ع

فصلی را به انتظار نشستم نیامدی؛

خدا کند روغن کرچک افاقه کند!

ای شعر کثیف!

پاییز را بیا!

 

* یبوست ذهن تعبیری است از استاد زمانی در مورد خشکیدن قریحه ی شاعر.


91/6/13
2:11 ع

سلام غزلی تقدیم به صاحبم به امید قبولی؛ تورو خدا فقط نخونید، اشکالاتش رو هم بگید.

زدوری تو من زار می روم از هوش

زشوق لحظه ی دیدار می روم از هوش

همیشه زیر لبم از شما غزل خوانم

درون کوچه و بازار می روم از هوش

بیا که دار و ندارم تویی در این دنیا

که پای چوبه ی این دار می روم از هوش

اگر نبینمت ای «آفتاب پنهانی»

ز گریه های شب تار می روم از هوش

میان روضه ی مادر، میان روضه ی در

میان روضه ی دیوار، می روم از هوش

مرا به دیدن حور و خدا نیازی نیست

فقط ز فکر تو هر بار می روم از هوش

چنان خلیل مرا سوختی و مثل کلیم

درون لحظه ی دیدار می...



ترجمه از وردپرس به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ