سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه اصلی پیام‌رسان پارسی بلاگ پست الکترونیک درباره اوقات شرعی

92/1/12
11:39 ص

کی می رسد به شاخه ی ما دست چیدنت

ای مرگ ای که می بریم با رسیدنت


سیرم اگرچه از عطش زندگی ولی

مشتاق سر رسیدن وقت چشیدنت


با یک سرنگ خالی و یا یک تفنگ پر

یک روز میرسد که بیایم به دیدنت


کنجی نشسته ام که بیایی به باغ ما

تاکی رسد به شاخه ی ما دست چیدنت


91/7/9
11:49 ع

نمی دانم چرا

دیگر نوشته های غمم،

از  درخت زرد ذهنم، نمیبارند!.

تابستان که فصل من نبود!

شاید برایم،

پاییز، بهاری باشد!


91/6/13
2:11 ع

سلام غزلی تقدیم به صاحبم به امید قبولی؛ تورو خدا فقط نخونید، اشکالاتش رو هم بگید.

زدوری تو من زار می روم از هوش

زشوق لحظه ی دیدار می روم از هوش

همیشه زیر لبم از شما غزل خوانم

درون کوچه و بازار می روم از هوش

بیا که دار و ندارم تویی در این دنیا

که پای چوبه ی این دار می روم از هوش

اگر نبینمت ای «آفتاب پنهانی»

ز گریه های شب تار می روم از هوش

میان روضه ی مادر، میان روضه ی در

میان روضه ی دیوار، می روم از هوش

مرا به دیدن حور و خدا نیازی نیست

فقط ز فکر تو هر بار می روم از هوش

چنان خلیل مرا سوختی و مثل کلیم

درون لحظه ی دیدار می...



ترجمه از وردپرس به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ